کد مطلب:95221 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

در آیینه این عصر











از چهارده قرن پیش تاكنون. جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغییر و تحول یافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممكن است كسی بپندارد كه فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می پسندید و در برابرش خاضع بود، فكر و ذوق جدید بنحو دیگری قضاوت می كند، اما باید بدانیم كه سخن علی علیه السلام چه از نظر صورت

[صفحه 34]

و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مكانی نیست، انسانی و جهانی است، ما بعد در این باره بحث خواهیم كرد فعلا به موازات اظهار نظرهایی كه در قدیم در این زمینه شده است اظهار نظرهای صاحب نظران عصر خود را اندكی منعكس می كنیم.

مرحوم «شیخ محمد عبده» مفتی اسبق مصر از افرادی است كه تصادف و دوری از وطن او را با نهج البلاغه آشنا می كند و این آشنایی به شیفتگی می كشد و شیفتگی به شرح این صحیفه مقدس و تبلیغ آن در میان نسل جوان عرب، منجر می گردد.

وی در مقدمه شرح خود می گوید:

«در همه مردم عرب زبان، یك نفر نیست 17 مگر آنكه معتقد است سخن علی علیه السلام بعد از قرآن و كلام نبوی، شریفترین و بلیغ ترین و پرمعنی ترین و جامعترین سخنان است».

علی الجندی رئیس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه كتاب «علی بن ابی طالب، شعره و حكمه» درباره نثر علی علیه السلام می گوید:

«نوعی خاص از آهنگ موسیقی كه بر اعماق احساسات پنجه می افكند در این سخنان هست، از نظر سجع، چنان منظوم است كه می توان آنرا «شعر منثور» نامید.

وی از قدامه بن جعفر نقل می كند كه گفته است:

[صفحه 35]

«برخی در سخنان كوتاه، توانایند و برخی در خطبه های طولانی، و علی در هر دو قسمت بر همه پیشی گرفته است، همچنانكه در سایر فضیلتها».

طه حسین ادیب و نویسنده معروف مصری معاصر، در كتاب «علی و بنوه» داستان مردی را نقل می كند كه در جریان جنگ جمل دچار تردید می شود، با خود می گوید چطور ممكن است شخصیت هایی از طراز طلحه و زبیر برخطا باشند؟! درد دل خود را با خود علی علیه السلام در میان می گذارد و از خود علی می پرسد كه مگر ممكن است چنین شخصیتهای عظیم بی سابقه ای برخطا روند؟ علی به او می فرماید:

«انك لملبوس علیك، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال، اعرف الحق تعرف اهله، و اعرف الباطل تعرف اهله».

یعنی تو سخت در اشتباهی، تو كار واژگونه 18 كرده ای، تو به جای اینكه حق و باطل را مقیاس عظمت و حقارت شخصیتها قرار دهی، عظمتها و حقارتها را كه قبلا با پندار خود فرض كرده ای، مقیاس حق و باطل قرار داده ای، تو می خواهی حق را با مقیاس افراد بشناسی! برعكس رفتار كن! اول خود حق را بشناس، آن وقت اهل حق را خواهی شناخت، خود باطل را بشناس، آنوقت اهل باطل را خواهی شناخت، آنوقت دیگر اهمیت نمی دهی كه چه كسی طرفدار حق است و چه كسی طرفدار باطل، و از خطا بودن آن شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود.

[صفحه 36]

طه حسین پس از نقل جمله های بالا می گوید:

«من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نمی شناسم».

شكیب ارسلان ملقب به «امیرالبیان» یكی دیگر از نویسندگان زبر دست عرب در عصر حاضر است. در جلسه ای كه به افتخار او در مصر تشكیل شده بود، یكی از حضار می رود پشت تریبون و ضمن سخنان خود می گوید: دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شده اند كه به حق شایسته اند «امیر سخن» نامیده شوند: یكی علی بن ابی طالب و دیگری شكیب.

شكیب ارسلان با ناراحتی برمی خیزد و پشت تریبون قرار می گیرد و از دوستش كه چنین مقایسه ای به عمل آورده گله می كند و می گوید:

«من كجا و علی بن ابی طالب كجا! من بند كفش علی هم به حساب نمی آیم».[1].

میخائیل نعیمه نویسنده مسیحی معاصر لبنانی در مقدمه كتاب «الامام علی» تالیف جرج جورداق مسیحی لبنانی، می گوید:

[صفحه 37]

«علی تنها در میدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود: در صفای دل، پاكی وجدان، جذابیت سحر آمیز بیان، انسانیت واقعی، حرارت ایمان، آرامش شكوهمند، یاری مظلومان، تسلیم حقیقت بودن در هر نقطه و هر جا كه رخ بنماید، او در همه این میدانها قهرمان بود».

سخن خود را پایان می دهیم و بیش از این به نقل ستایش افراد و اشخاص نمی پردازیم ستایشگر سخن علی علیه السلام ستایشگر خود است.


مادح خورشید، مداح خود است
كه دو چشمم روشن و نامرمد است


سخن خود را در این زمینه به سخن خود علی علیه السلام پایان می دهیم:

روزی یكی از اصحاب علی علیه السلام خواست خطابه ای ایراد كند، نتوانست و زبانش به اصطلاح بند آمد، علی فرمود:

همانا زبان، پاره ای از انسان است و در اختیار ذهن او، اگر ذهن نجوشد و واپس رود از زبان كاری ساخته نیست، اما آنگاه كه ذهن باز شود مهلت به زبان نمی دهد.

سپس فرمود:

«و انا لامراء الكلام و فینا تنشبت عروقه و علینا تهدلت

[صفحه 38]

غصونه».[2].

همانا ما فرماندهان سپاه سخنیم، ریشه درخت سخن در میان ما دویده و جا گرفته و شاخه هایش بر سر ما آویخته است.

جاحظ در «البیان و التبیین» از عبدالله بن الحسن بن علی (عبدالله محض) نقل می كند كه علی علیه السلام فرموده است:

«ما به پنج خصلت از دیگران ممتازیم: فصاحت، زیبایی رخسار، گذشت و اغماض، شجاعت و دلیری، محبوبیت در میان زنان».[3].

اكنون درباره خصیصه دوم سخنان علی، یعنی چند بعدی (بودن) معانی آن، كه موضوع اصلی این سلسله مقالات است وارد بحث می شویم:

[صفحه 39]


صفحه 34، 35، 36، 37، 38، 39.








    1. این داستان را دانشمند معاصر محمد جواد مغنیه مقیم لبنان در احتفالی كه به افتخار ایشان در مشهد مقدس، در چند سال پیش تشكیل شده بوده است نقل كرده بودند.
    2. نهج البلاغه، بخش خطبه ها، خطبه 224.
    3. جلد 2 صفحه 99.